روز هایی که گذشت ...

ساخت وبلاگ

این یه پست خداحافظی نیست ...

اما فعلا نمی خواهم بنویسم ..نمی دونم تا کی ..تا چند روز ..

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 186 تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 ساعت: 15:00

سال گذشته ، چون میم ازمون ارشد داشت مراقب نیاستادم . یکی از شروط ازدواج من این بود که میم باید ارشد بخواند.درست شب بعد از عقدمان .میم و مادرش را کنکور ارشد ثبت نام کردم.سال گذشته همچین شبی چقدر ناز میم را کشیدم که فردا برود کنکور بدهد .. صبح پیام دادم که ازمونش را خوب بدهد و نشستم به صلوات شمردن .نزدیکی هایی ظهر بود که زنگ زد.نرفته بود ازمون بدهد.گفت حالم خوب نبود ازمون ندادم .مریض نبود .می دونست روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 163 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:30

باید بنویسم ممنون واسه دعاهاتون ..

نیامد ..وکلیش اومد ..با یک عالمه دروغ و تهمت به منی که ۱۰ ماه بود ندیده بودش ...با دلی که شکاند..من حق حبس دارم ولی سپردم به خدا ..احتمال  نود درصد هم رای به عدم تمکین داده نمیشه ..اما دلم که شکست ..دلم شکست
روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 185 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:21

گاهی  گذر زمان  به خاطرمان خواهد اورد  که حتی  رنج کشیدنمان هم زیبا بود  بهار ذوالفقاری   االان ابلاغ الکترونیکی ام اومد و دادخواست تمکین اش رد شد .به خاطر حق حبس من ..خدایا شکرت  دلم می خواهد تلاش کنم ..قوی بمانم ..صبور شم و خدا خودش گره را باز کند ..خوشحالم که شنبه قوی بودم و جلوی وکیلش گریه نکردم ..خوشحالم که بغضم تو ماشین ترکید ..نه توی دادگاه ... دوتا وکیل  روی پرونده تمبر باطل کردند ... روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 172 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:21

یه حرفایی هست که جگر ادم اتیش می سوزنه ..

مثل وقتی که میگه بلد نبودی نگه اش داری ..حتما یه کاری کردی ...

د نامردها ..بی معرفت ها ..من دوستش داشتم ...بحث لیاقته ...نداشت ...

اره من کم اوردم...خدایا تا کی سکوت می کنی ..

روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 186 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:21

تمام چهارشنبه بعد ظهر را گریه کرده بودم ..سر هیچی ..گریه کرده بودم ..پنج شنبه صبح با دانشگاه رفتم ابیانه ...موقع برگشت  سرم را گذاشتم روی شانه های میم و گریه کردم ...اتوبوس دم گلستان شهدا نگه داشت ..پیاده شدم اذان مغرب بود ..نشسته بودم سر مزارش و گریه می کردم که از پشت سرم رد شدند از فامیل های دور ب روز هایی که گذشت ......
ما را در سایت روز هایی که گذشت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6abanam2 بازدید : 179 تاريخ : شنبه 2 ارديبهشت 1396 ساعت: 2:11